-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 خردادماه سال 1392 11:06
حسودم، به انگشتهایت وقتی موهایت را مرتب میکنند حسودم، به چشمهایت وقتی تو را در آینه میبینند و حسودم، به زنی که رد شدن از لنزهای رنگیاش رنگ پیراهنت را عوض میکند چه کار کنم؟ من زنِ روشنفکری نیستم انسانی غارنشینم، که قلبم هنوز در سرم میتپد؛ - که بادی که پنجرههای خانهام را به هم میکوبد، روزی اگر موهای دیگری را...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 00:34
ای تو با روح من از روز ازل یار ترین کودک شعر مرا مهر تو غمخوارترین گر یکی هست سزاوار پرستش،به خدا تو سزاوار ترینی،تو سزاوار ترین... . . .دیدی آن را که تو خواندی به جهان یار ترین چه دل آزار ترین شد چه دل آزارترین . . نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند نه همین بر غمت این گونه نشاند با تو چون دشمن دارد سر جنگ.. دل...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 14:14
ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺍﻭﻟﺸﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺪ ، ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺑﺎ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺍﺳﺖ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﻢ ﻏﻠﯿﻆ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺯﺭﻕ ﻭ ﺑﺮﻕ ﺗﺮﯼ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺗﻮﯼ ﻋﮑﺲ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺭ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﺑﺪﺍﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﻫﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻋﺸﻖ ﻋﻤﯿﻖ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﭼﺸﻤﺶ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 21:13
بیهوده تصویرت به دیدارم می آید و در من نمی آمیزد مگر آنجائی که تنها تو را می نمایاند چون روی به من کنی بر دیوار نگاهم هیچ جز سایة موهومت نخواهی یافت درمانده ای چون آینه ها هستم که بازتاب می دهند بی آنکه توان دیدن داشته باشند چشمم چو این آینه ها تهی است و همچون آن ها غیاب تو مسکن اوست غیابی که نیست مگر کوری آن...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 00:23
باز ای الهه ناز، با دله من بساز کین غم جانگداز، برود ز برم گر دل من نیاسود، از گناه تو بود بیا تا ز سر گنهت گذرم. باز میکنم دسته یاری به سویت دراز بیا تا غم خود را با راز و نیاز، ز خاطر ببرم. گرنکند تیر خشمت دلم را هدف؛ بخدا همچون مرغ پر شور و شرر، بسویت بپرم. آنکه او ز غمت دلبندد چون من کیست؟ ناز تو بیش از این بهر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 18:13
اتوبوسی آمده از تهران یکی از صندلی هایش خالی است قطاری می رود از تبریز یکی از کوپه هایش خالی است سینماهای شیراز پر از تماشاچی است که حتما ردیفی ار آن خالی است انگار یک نفر هست که اصلا نیست انگار عده ای هستند که نمی آیند شاید،کسی در چشم من است که رفته از چشمم نمی دانم ! بیژن نجدی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 22:01
آدمها ذرّه ذرّه محو میشوند . آرام ... بی صدا ... و تدریجی همان آدمهایی که هر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند ، بی هیچ انتظار جوابی ، فقط برایِ آنکه بگویند هنوز هستند. برای آنکه بگویند هنوز هستی و هنوز برای آنها مهم ترینی ... همان آدمهایی که روزِ تولد تو یادشان نمیرود. همانهایی که فراموش میکنند که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 آبانماه سال 1391 14:19
می زنـم بر دست..نفسی اکنده از غم...دیدگانی نمناک... می ایند به سویم غم ها...توده توده....در فضایی تاریک.... در جهانی تنها...غم ها را هیچ خیالی نیست.. خیال توست که با هجوم فکر ها مرا به پیمانه ی شراب روانه می سازند...می نوشم...ابله شراب که نمی داند جزء اغوش تو چیز دیگر مرا مست نمیکند.. شراب هوشیارم کرد که چه دیوانه وار...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 13:45
گر در اتاقی با رنگ سفید بمانی، از فرط آرامش دیوانه می شوی. سیاه رنگ جدی است، اگر در اتاقی با رنگ سیاه بمانی، از فرط ناامیدی دیوانه می شوی. قرمز رنگ جذاب و گرم است، اگر در اتاقی با رنگ قرمز بمانی از فرط هیجان دیوانه می شوی. زرد رنگ زندگی است، اگر در اتاقی با رنگ زرد بمانی از فرط اضطراب دیوانه می شوی. . . . . . . ....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 12:51
یک جایی می رسه که آدم دست به خودکشی می زنه نه اینکه تیغ برداره و رگش رو بزنه نه! قید احساسش رو میزنه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 17:47
فرهاد تیشه میزد تا نشنود صدای مردمانی را که در گوشش میخواندند: دوستت ندارد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 21:24
چرا ما آدما فک میکنیم یه جایی مثل اینجا یک عالم پیغام نخونده داریم...؟؟!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 18:41
ضرب المثل در مورد خانوم های عزیز تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است امرسون زن رسماً مربی مرد و مهّذب اخلاق اوست آناتول فرانس اگر زن نبود نوابغ جهان را چه کسی پرورش می داد ؟ ناپلئون مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت برنارد شاو به سراغ زنان می روی ؟ تازیانه را فراموش مکن ! فردریش نیچه مردان آفریننده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 18:24
یاده از کنارت گذشتم ، گفتی : ” قیمتت چنده خوشگله ؟ ” سواره از کنارت گذشتم گفتی : ” برو... پشت ماشین لباسشویی بنشین !“ ... در صف نان ، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود زیرباران منتظر تاکسی بودم ، مرا هل دادی و خودت سوار شدی در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 15:37
در جواب ِ دخترم که پرسید: چرا مرا به دنیا آوردی؟ زیرا سالهای جنگ بود و من نیازمند ِ عشق بودم برای چشیدن ِطعم آرامش. زیرا بالای سی سال داشتم و می ترسیدم از پژمردن پیش از شکفتن و غنچه دادن. زیرا طلاق واژه ای ست تنها برای مرد و زن نه برای مادر و فرزند. زیرا تو هرگز نمیتوانی بگویی: مادر ِ سابق ِ من حتی وقتی جنازهام را...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 11:24
فهمیده ام یا نباید به جای کثیفی قدم بگذاری یا وقتی گذاشتی نباید انتظار داشته باشی لباست؛چادرنمازت؛دست و چشم و پا و دلت پاک بماند..(از وبلاگ تلخ و شیرین)
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 09:18
وقتی شما در نامزدی تان شکست می خورید، یعنی سرمایه گذاری عاطفی روی فرد دیگر و انتظار آینده ای روشن در کنار او از بین رفته و بنابراین احساس فقدان حاصل از این قطع رابطه ها، شما را تا مرز افسردگی می برد. در این هنگام ممکن است احساس گناه کنید، تقصیر خود را بسیار بزرگتر از آنچه واقعا بوده ببینید، پر از خشم و نفرت شوید یا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 12:28
دوستان تو را دوست میدارند, اما معشوق تو نیستند مراقب تو هستند؛ اما از اقوام تو نیستند آنها آمادهاند تا در درد تو شریک شوند؛ اما از بستگان خونی تو نیستند آنها دوستان هستند! یک دوست واقعی همانند پدر سخت سرزنشت میکند همانند مادر غم تو را میخورد مثل یک خواهر سر به سرت میگذارد مثل یک برادر ادای تو را در میآورد و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 17:50
باید کاری کنم گیسوانم نزدیک است دیوانه شوند همین روزها سرم را می تراشم تا خاطره دستانت از سر گیسوانم بیرون رود...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 09:38
یاسر محمودی...آخر دنیا..
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 18:19
سیم سازمو ترکوندم!!! فقط 45 دقیقه طول کشید تمام سیمهای سنتورمو کوک کنم ازین 45 دقیقه 30 دقیقه ش واسه سیم آخر طول کشید آخر سر هم کوک نشد و پاره شد!! میگن فلانی زده به سیم آخر یعنی من!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 11:04
چه عادی شد واسم گریه چه دل تنگم واسه خنده چه سیلی پشت پلکامه به لبخندی دلم بنده غریبگی نکن لبخند پرم از غصه و از غم تو خوابم گریه می بینم چه سنگینم ازین ماتم کجا بودم نفهمیدم کجا تقسیم شد خنده چقد کم بود این کالا که گریه سهم من مونده خدا اینو نمی بینی؟ زمینت پر شد از وحشت پر از تبعیض و نامردی پر از ثروت ولی حسرت زمینو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 بهمنماه سال 1390 10:11
مدتی است که سفر بیشتر ذهنم و تمام قلبم را اشغال کرده سفری که انجام نمیشود ده سال پیش که دیدمش، نمی دانست که چطور عاشقم باشد نه ماه پیش که پیغامش را خواندم، میدانست چطور عاشقش باشم و چند روز بعد از آن که شنیدمش ، نمیدانستم چطور عاشقش نباشم مدت هاست که ندیدمش و نشنیدمش... تمام ذهنش را سفر اشغال کرده سفری که او را برد و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 09:23
ازکسانیکه از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم آنها مرا قویتر میکنند ،از کسانیکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم ... آنان قلب مرا بزرگتر میکنند ،ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــــــــــکرم آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست ،از کسانیکه با من مـــــیمانند سپاسگزارم آنان بمن معنای دوست واقعی را...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 19:25
یه حرفایی همیشه هست..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 12:52
از این زندگی خالی منو ببر به اون سالی که تو اسممو پرسیدی به روزی که منو دیدی به پله های خاموشی که با من روبرو میشی یه جور زل بزن انگاری ... نمیشه " نمیشه چشم برداری منو ببر به دنیامو به اون دستا که میخوامو به اون شبا که خندونم که تقدیر نمیدونم از این اشکی که میلرزه منو ببر به اون لحظه به اون ترانه شادی که تو یاد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 12:40
مگه تو نگفته بودی عشق و زندگی قشنگه ؟ ولی خب نگفته بودی که همش بی آب و رنگه تو همیشه گفته بودی وقتی عاشق میشی انگار دل دریاروو گرفتی توی دستای سپیدار مگه نرخ خوبی چنده ؟ که تو برگای برنده تو به این راحتی سوختی مگه تو نگفته بودی... من تو دریای جنونت / دل دادم به آسمونت بادبونامو سپردم / به نگاه مهربونت گم شدنم تو دل...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 12:20
از تو نفرت دارم ولی عاشقتم هنوز می دونم میشنوی صدای منو هرروز عکسای قدیمی حرفای صمیمی همه اینا مونده برام اما دیگه من باید دنبال زندگیم باشم و برم دنبال زندگیم باشم دیگه دیگه دیگه دیگه این در بسته شه دیگه دیگه نمیزارم بیاد دیگه دیگه نگو دوسم داری مـــن رفتم دیگه دیگه این در بسته شه دیگه دیگه نمیزارم بیاد دیگه دیگه نگو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 11:46
بزرگترین هدیه ایی که میتوان به کسی داد "زمان" است... چون هنگامیکه برای یکنفر وقت میگذاری "قسمتی از بهترین روزهای زندگیت را به او داده ایی که دیگر باز نمی گردد" . . .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 دیماه سال 1390 12:33
من زنم و تو مرد بمان من زنم … بی هیچ آلایشی… بی هیچ آرایشی ! او خواست که من زن باشم … که بدوش بکشم بار تو را که مردی و برویت نیاورم که از تو قویترم … من زنم … من ناقص العقلم … با همین عقل ناقصم از چه ورطه هایی که نجاتت نداده ام و تو عقلت کاملتر از من بود !!! من زنم ... یاد گرفته ام عاشقت بمانم و همیشه متهم به هرزگی...