-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 دیماه سال 1390 10:46
یکی از کاربران شرکت مایکروسافت در یک نامه طنزآمیز به بخش پشتیبانی نرمافزاری این شرکت چنین نوشت: پشتیبانی فنی محترم سال گذشته سیستم عامل خود را از دوست دختر 7 به همسر 1 ارتقا دادم. زمان زیادی از ارتقا سیستم نگذشته بود که متوجه شدم یک برنامه ناخواسته (فرایند بچه دار شدن) بر روی سیستم عامل در حال اجراست . این برنامه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 دیماه سال 1390 13:28
نمیدانم اگر روزی دبیر انشاء بودم وبا خطی خوانا مینوشتم" # زن "کودکان معصوم این دیار برایش از چه ها می نوشتن؛نمی دانم این موجود راچگونه توصیف میکردن؛"دختر .زن .مادر .مادربزرگ .همسر .خواهر و... "اما میدانم که حتی یک نفر در کلمات شیرین قصه هایشان از نگونبختی این موجود نمی نوشت,کاش میشد به تک تکشان...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 11:47
یه مرد حتی اگه چهار تا استخون پوسیده هم باشه گاهی میشه تکیه گاهت , گاهی سایه سرت , گاه انگیزه زندگیت , ممکنه بشه همه وجودت . اصلا مگه میشه بدون مرد زندگی کرد ؟!!! مگه میشه پدر نداشت ؟! قید برادر رو زد ؟! بدون عشق زندگی کرد ؟!!! فقط کافیه یه مرد , مرد باشه ... میشی بیخیال دنیا , اصلا اون میشه همه ی دنیات ...تقدیم به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 11:22
زنی را دیدم...زاده شده تا دختر کسی باشد؛بالید تا خواهر کسی باشد؛ازدواج کرد تا زن کسی باشد؛زاد تا مادر کسی باشد؛برای همه« کسی» بود و برای خودش «هیچکس»...!!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 12:36
گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد اما افسوس که نه بر اعتماد اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتماد . . .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 10:12
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 آذرماه سال 1390 10:43
نوشتن گاهی سخت میشه...مثل پاییز...پاییز قشنگی که... خدا کنه زودتر تموم بشه...گاهی زندگی اینقد کسل و کند پیش میره که باید یه تغییر اساسی توش بدی...دیدین یه وقتی یه مسابقه ای مثل فوتبال دیروز اینقد کش میاره الکی که یه تعویض باعث تزریق انرژی به روح بازی میشه...زندگی هم همینطوره باید یه وقتایی فکرای کهنه رو دور بریزی حتی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 آذرماه سال 1390 09:19
سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نذاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره . . . سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه . . . . . . به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست . . . . . . به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن . . . . . . سلامتی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 آذرماه سال 1390 10:49
من به این عقیده رسیده ام که امکان دارد کسی که مالک تمام عشق من است دیگر به من علاقه نداشته باشد.او دیگر به من اهمیت نمیدهد.مدت زیادی است که من دیگر شاد نیستم. ویکتور هوگو
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 آبانماه سال 1390 12:16
زندگی اگه کمه سر تا پا اگه غمه توی این دنیایه پوچ عشقه که بهترین تقدیر آدمه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آبانماه سال 1390 09:02
روح بزرگوار من دلگیرم از حجاب تو شکل کدوم حقیقته چهره بی نقاب تو وقتی تن حقیرمو به مسلخ تو می برم مغلوب قلب من نشو ستیزه کن با پیکرم اسم منو از من بگیر تشنه ی معنی منم سنگینه بار تن برام ببین چه خسته می شکنم به انتظار فصل تو تمام فصلها گذشت چه یأس بی نهایتی ندیم من بود فصل بد خاکستری تسلیم و بی صدا گذشت چه قلب بی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 11:40
فیلمنامه «سعادت آباد» روایت داستانی است که ابهام بخش مهمی از آن را تشکیل میدهد و برخلاف فیلمهای فرهادی که در پایان همه چیز آشکار میشود، پایان «سعادت آباد» آغازی است بر سوالاتی که فیلمنامه به آنها پاسخ نمیگوید و ترجیح میدهد به جای اینکه در بند یافتن حقیقت باشد، تنها یک موقعیت دراماتیک را به تصویر بکشد. موقعیتی که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 11:18
آرزوهای زیبای ویکتورهوگو برای شما! اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی، و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد، و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی. آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی. برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 11:12
نمیدانم ... سنگ است ... ؟ تنگ است ... ؟ پرخون است ... ؟ پریشان است ... ؟ پشیمان است ... ؟ نگران است ... ؟ زهر مار است ... ؟ کوفتی است ... ؟ یا بی درمان است، این وامانده دل ... که فقط تپیدن را یاد گرفته ... بی صاحب مانده ... آنهم برای پمپاژ خون ... به مغز بیمغزی که ... به جان خودش ... درست ترین محاسبهاش ... " من...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 10:07
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 09:14
روز پاییزی میلاد تو در یادم هست روز خاکستری سرد سفر یادت نیست ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من در شب آخر پرواز خطر یادت نیست تلخی فاصله ها نیز به یادت ماندست نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست یادم هست ..... یادت نیست ...... خواب روزانه اگر درخور تعبیر نبود پس چرا گشت شبانه در بدر یادت نیست من به خط و خبری از تو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 10:47
دوش می امد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود ؟ رسم عاشق کشی و شهر آشوبی جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 22:03
نمی نویسم که چاره ی کار در عاشقی ست،اگر بنویسم دروغ نوشته ام. چاره تنها در ایمان است.هرگز دودل نباش،همیشه گفته ام که در بدیهی ترین امور هم ذره ای ،قدر تنها یکی در میان صدتا،شک کن. دقیقه ای بیندیش و بعد با ایمانی قوی تر ،حرکت کن با دیدی روشن تر و فلسفه ای محکم. اما باز هم میگویم که هرگز دو دل نباش. آن ذره شک هم برای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 22:02
همین امشب ... همین امشب از غصه ها می میرم انتقام خودمو از دوتامون می گیرم مثل نور یه شهاب کوچیک رد می شم از تو چشات باز دوباره می افتم از چشات بی صدا می میرم به خوابت نمیام کابوست نمیشم تو شبای سیاه فانوست نمی شم دیکه از دست توام کاری بر نمیاد باید آروم بگیرم مثل نور یه شهاب کوچیک رد می شم از تو چشات باز دوباره می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 20:22
ساعتها را بگو بخوابند... بیهوده زیستن ما را نیازی به شمارش نیست...( شاملو )
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 تیرماه سال 1390 20:22
وای ، باران؛ باران! شیشه ی پنجره را باران شست. از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟! آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد مرغ نگاهم تا دور وای، باران؛ باران؛ پر مرغان نگاهم را شست.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 تیرماه سال 1390 15:57
یادمان باشد که همیشه ذره ای حقیقت پشت هر « فقط یک شوخی بود » کمی , کمی کنجکاوی پشت « همینطوری پرسیدم » قدری احساسات پشت « به من چه اصلاْ » مقداری خرد پشت « چه می دونم » و اندکی درد پشت « اشکالی نداره » وجود دارد... با گفتن یک « عزیزم جایت خالیست » نه جای من پر می شود و نه از عمق شادیهایت کمتر... فقط دلخوش می شوم که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 21:41
چهار مرحله برای آنکه شادتر باشید: ۱- خودتان را وادار به لبخند زدن کنید..خیلی زود دیگر اخم نخواهید کرد. ۲- خودتان را مجبور به خندیدن کنید..خیلی زود چیزهایی برای خندیدن پیدا خواهید کرد. ۳- علاقه خود را گسترش دهید.. به زودی حس علاقه در شما به وجود خواهد آمد. ۴- بالاترین لذت زندگی خلق کردن است..درحقیقت همه موفقیت شما در...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 21:30
دنیا بیستون است اما فرهاد ندارد، و آن تیشه هزار سال است که در شکاف کوه افتاده است مردم می آیند و می روند اما کسی سراغ آن تیشه را نمی گیرد. دیگر کسی نقشی بر این سینه سخت و ستبر نمی زند. دنیا بیستون است و روی هر ستون ، عفریت فرهاد کش نشسته است.هر روز پایین می آید ودر گوش ات نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد. و جهان تلخ...
-
گاهی شعری از آشنایی
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 20:42
مرغ مهتاب می خواند.. ابری در اتاقم می گرید گل های چشم پشیمانی می شکفد. در تابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد. مغرب جان می کند می میرد. گیاه نارنجی خورشید در مرداب اتاقم می روید کمکم بیدارم نپنداریم در خواب سایه شاخه ای بشکسته آهسته خوابم کرد. اکنون دارم می شنوم آ هنگ مرغ مهتاب و گل های چشم پشیمانی را پرپر می کنم.
-
من نوشت
جمعه 13 اسفندماه سال 1389 19:11
اومدم بنویسم...اما نوشتنم نمیاد بعد از تصادفم نمیتونم زیاد پای سیستم بشینم...هنوز سرگیجه دارم و چون پام زود خسته میشه زیاد نمیتونم بشینم...یه مدتیه از رشته تحصیلیم بدم اومده...رشته ای که یکسال براش صبر کردم با سختی هزینشو دادم هم مالی هم جانی...اگه امسال ارشد قبول نشم تغییر رشته میدم...برام دعا کنین...ای کسانی که زیاد...
-
متن های زیبا
جمعه 13 اسفندماه سال 1389 14:04
از زبان یه دختر : یه روز پدربزرگم متوجه شد که با یه پسری دوست شدم و بهم علاقه داریم ۲-۳ روز بعدش یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود، و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودت، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده، من اون...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 23:33
در زبان عربی چهار حرف: پ گ ژ چ وجود ندارد. آنها به جای این ۴ حرف، از واجهای : ف – ک – ز – ج بهره میگیرند. و اما: چون عربها نمیتوانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانیها، به پیل میگوییم: فیل به پلپل میگوییم: فلفل به پهلویات باباطاهر میگوییم: فهلویات باباطاهر به سپیدرود میگوییم: سفیدرود به سپاهان...
-
تک بیت های ناب
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 23:13
ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 10:08
حادثه خبر نمی کند...همیشه میگیم اما انگار برای ما نیست...این حادثه دیشب برای من اتفاق افتاد...تصادف کردم!!! داشتم از عرض خیابون مثل ادمهای با شخصیت از روی خط عابر رد می شدم...سمت چپ رو با دقت نگاه کردم و برآورد سرعت ماشین هارو با سرعت خودم سنجیدم و رد شدم و بنگ ... یهو دیدم کف زمین دراز کشیدم و نم نم بارون رو صورتم می...