روانشناس

بررسی تاثیر خشونت خانگی در بروز اختلالات روانی زنان

روانشناس

بررسی تاثیر خشونت خانگی در بروز اختلالات روانی زنان

من نوشت

هفته ای که داره تموم میشه واسه من خیلی خوب نبود...من تو یه خونه سالمندان کار میکنم کارم پر کردن فرم ها و تست های روانشناسی سالمندانه اما بیشتر وقتها میشینمو باهاشون حرف می زنم و درد دل و ازین چیزا اخه اونا خیلی تنهان و خیلی دلشون می خواد یکی بشینه و باهاشون حرف بزنه متاسفانه تو این هفته ۲تاشونو از دست دادیم اینکه می گم دادیم بخاطر اینکه همکارام مثل من خیلی ناراحت بودن...مگه چند سال زندگی می کنیم ما ادمها که باید اینطوری از هم جدا بشیم؟؟!!همین از دیشب این فکر تو سرم اومده بود و نمیذاشت بخوابم واسه همین اومدم اینجا بنویسم تا یه کم سبک شم...زندگی واقعا ارزش نداره ازون لذت ببرین و به همدیگه خوبی کنین...

خدایا ممنونم ازت!!

مردی ناخوش و خسته شده بود از اینکه باید هر روز به سر کار برود درحالیکه همسرش در خانه به سر میبرد   

و بعلاوه به او حسودیش شد، چرا که همسرش بسیاری تعاریف و آرزو و تبریک در روز زن دریافت کرده بود 
دلش خواست که همسرش بفهمد که او چه کارهایی انجام میدهد

:پس آرزو کرد 

خدای عزیزم، من هر روز، روزی 8 ساعت سر کار میروم درحالیکه همسرم فقط در خانه میماند. میخواهم او بداند که من چه سختی را تحمل میکنم. پس تقاضا دارم که اجازه دهی بدن من و او با هم جابجا شود، تنها برای یک روز. آمین

خداوند با حکمت بیکرانش آروزی مرد را برآورده کرد

فردا صبح مرد به عنوان یک زن، از خواب بیدار شد

از جایش برخاست

برای همسرش صبحانه حاضر کرد، بچه ها را بیدار کرد

لباس های مدرسه بچه ها را مرتب کرد، به آنها صبحانه داد

ناهارشان را بسته بندی کرد، آنها را به مدرسه برد

به خانه برگشت و لباسها را برای بردن به خشکشویی برداشت 

آنها را به خشکشویی داد و به بانک رفت تا حساب پس انداز باز کند  

به خواروبار فروشی رفت

سپس خریدهایش را به خانه برد 

قبضها و صورتحسابها را پرداخت کرد و مانده حسابها را در دفتر خرج بررسی کرد  

جای خاک گربه را تمیز کرد و سگ را حمام کرد

ساعت دقیقا 1 شد 

و با عجله تختها را مرتب کرد 

لباس ها را شست

جاروبرقی کشید، گردگیری کرد و کف آشپزخانه را جارو و طی کشید 

به سرعت رفت به مدرسه تا بچه ها را بردارد و در راه خانه با هم بحث کردند

شیر و کیک برایشان ریخت

و بچه ها را سازماندهی کرد تا تکالیفشان را انجام دهند

سپس میز اتو را برداشت و در حین تماشای تلویزیون لباس ها را اتو زد

ساعت 4:30 بعدازظهر,

سیب زمینیها را پوست کند و سبزی ها را برای درست کردن سالاد شست

گوشت قل قلی درست کرد و لوبیاهای تازه را برای شام آماده کرد

بعد از شام

آشپزخانه را تمیز کرد و ماشین ظرفشویی را روشن کرد  .

لباسها را تا کرد، بچه ها را حمام کرد و آنها را خواباند

ساعت 9 شب

او بسیار خسته بود و با اینکه هنوز همه کارهای روزانه اش تمام نشده بود به تختخواب رفت تا عشق بازی کند

:او بیدار شد و سریع کنار تختش زانو زد و گفت

خدایا! من نمیدانستم که به چه چیزی داشتم می اندیشیدم. من خیلی اشتباه کردم که به خانه ماندن همسرم حسودی می کردم. خواهش میکنم، آه، آه، لطفا بیا قرارمان را برگردانیم. آمین

پسرم میدانم که اکنون درس خودرا آموختی و من خوشحال خواهم شد که همه چیز را به روال گذشته اش بازگردانم. اما تو باید 9 ماه صبر کنی چرا که دیشب باردار شدی

من نوشت!

بعضی وقتا باید نوشت...گفتن و تکرار کردن شاید ظاهرا بیهوده باشه اما گاهی توی همین تکرارها یه ایده یه فکر یا حتی یه راه حل به ذهنت میرسه که میشه روش کار کرد و به نتیجه رسید...ازین به بعد تصمیم گرفتم گاهی هم مسائل و مشکلات کارمو بنویسم هم واسه تکرار هم واسه اینکه شاید یه راه حل هم پیشنهاد بشه... 

روانشناسی رشته سختی نیس اما گاهی به یه جایی میرسی میبینی چقد سخته بخوای یه نفرو که از در و دیوار واسش می باره قانع کنی که همه چی آرومه!!!

واسه دلم..

بگو یارب چه بد گفتم چه بد کردم؟

           که نزدت خویشتن را دیو و دد کردم

به جز عشقی که دردش را به من دادی

             به من یارب چه بخشیدی ؟ که رد کردم

فقط در عاشقی یارب مدد گفتم

                     شدم عاشق تمنای مدد کردم

شب مستی اگر یک توبه بشکستم

                  سحر تکرار توبه صد به صد کردم

به سیلابم کشاندی زیر و بم دیدم

                  تحمل بر عذاب جذر و مد کردم

برایم آتش دوزخ فرستادی

                    برایت لاله ها را در سبد کردم

گرفتی جامه ی فخر مرا از من

                    صبورانه کُلَه را از نمد کردم

 

نشانم ده اگر یک مور آزردم

                   اگر یک دانه گندم را لگد کردم

 

مرا یارب نمیخواهی

گناه از تو

                  اگر نفرین

                                  بر این دنیای بد کردم

 

به حرفم گوش کن یا رب 

                    به دردم گوش کن یا رب

اگر بیهوده می گویم 

                     مرا خاموش کن یا رب

یه جمله یه عالمه حرف

مرگ هر انسان ذره ای از جانم را می کاهد . چراکه با تمام بشر در هم آمیخته ام و بدین سان هرگز نمی پرسم که ناقوس برای که میزند.می دانم که برای توست!!!