روانشناس

بررسی تاثیر خشونت خانگی در بروز اختلالات روانی زنان

روانشناس

بررسی تاثیر خشونت خانگی در بروز اختلالات روانی زنان

یه جمله یه عالمه حرف

ما سه چیز را در کودکی جا گذاشته ایم:  

شادمانی بی دلیل 

              دوست داشتن بی دریغ 

                                    کنجکاوی بی انتها...

من نوشت

اینجا اداره دولتی ایران است : 

۹-۷:۴۵  استراحت... 

۱۰-۹ چک کردن ایمیل ها... 

۱۱-۱۰ بررسی آمار ... 

۱۲-۱۱ صرف میان وعده و استراحت... 

۱۳-۱۲ درد دل با همکاران... 

۱۳:۴۵-۱۳ آماده شدن برای ترک محل کار...

من نوشت

بالاخره بازدیدکننده هام به 1000 تارسید!!

ممنون از همه کسایی که اومدن و نظر دادن...به امید دیدار همتون در پست های بعدی...

دعا

آنان که به من بدی کردند ‌مرا هوشیار کردند 

آنان که از من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگی آموختند 

آنان که به من بی اعتنایی کردند به من صبر و تحمل آموختند 

آنان که به من خوبی کردند به من مهر و وفا آموختند 

خدایا!به همه اینان که باعث رشد و تعالی دنیوی و اخروی من شدند خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا کن... 

(دکتر مصطفی چمران)

متن های زیبا

لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو شام آخر دچار مشکل بزرگی شد:می بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد.کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند.
روزی دریک مراسم, تصویر کامل مسیح را در چهرة یکی از جوانان یافت. 
جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت. سه سال گذشت.
تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز بری یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود…کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.
نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت.
گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.
وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: من این تابلو را قبلاً دیده ام!
داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟!
گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم , زندگی پراز رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهرة عیسی بشوم!
می توان گفت: نیکی و بدی یک چهره دارند ؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند.