روانشناس

بررسی تاثیر خشونت خانگی در بروز اختلالات روانی زنان

روانشناس

بررسی تاثیر خشونت خانگی در بروز اختلالات روانی زنان

چکیده مقاله

از دیدگاه فروید عشق یعنی کامیابی و شکوفائی جنسی و نه پدیده ای عقلانی و منطقی که به طور مستقیم نسبت به اشخاص ابرازمی گردد و کاملاً جنبه جنسی دارد. عشق مانند بسیاری از احساسات دیگر از غرایز جنسی سرچشمه می گیرد و ارضای کامل ... تمایلات غریزی نوعی روان دوستی و خوشبختی ایجاد می کند.(فروید،1376)

یونگ معتقد است عشق میان انسان ها یکی از واقعیات فی النفسه و مطلق فطرت انسانی است از آنجا که عشق یک الگوی محض می باشد از ماهیت فطری، حصایل ویژه و شخصیت خاص فرد برخورداراست. عشق مانند یک خدا در ناخودآگاه جمعی واحد نقشی انسانی و در روح و روان واحد هویتی مستقل است.(عمادیان،1373)

فروم معتقد است که عشق نیروی فعال بشری است که مواضع بین انسان ها را می شکند و آدمیان را با یکدیگر پیوند می دهد و انسان را بر احساس انزوا و جدائی چیره می سازد، و با وجود این به فرد امکان می دهد که خودش باشد و همسازی شخصیت فرد را حفظ کند. عشق دلالت بر مسئولیت، احترام، معرفت، دلسوزی و آرزوی رشد و تکامل برای سایرین است.(سلطانی،1374،ص36)

مزلو معتقد است که هسته درونی شرح عشق بیشتر ذهنی یا نمود شناختی است تا عینی و رفتاری، کیفیت عشق عمدتاً احساسی از علاقمندی، مهربانی و لطف است همراه با خوشی، شادی، رضایت و سرافرازی عظیم. (سلطانی،1367)

لی جی (1973) به شش سبک عشق معتقد است.

1.عشق شهوانی: که در آن تمایل فیزیکی در طرفین موجود می باشد.

2. عشق بازیگرانه: که این عشق به صورت بازی متقابل است که در آن فریب و گول خوردن وجود دارد.

3. عشق دوستانه: تلفیقی از عشق و دوستی و احساسات محکم و واقع بینانه است.

4. عشق عقلانی: که تمام توجه عاشق برای یافتن معشوقی است که همان خصوصیاتی را ترجیح می دهد داشته باشد.

5. عشق شیدائی: این عشق با احساسات بالا همراه با وابستگی شدید و عزت نفس پائین است.

6.عشق فداکارانه: این عشق نادر و منتهای خود خودخواهی استَ، عاشق چیزی می بخشد ولی دریافت نمی کند.

رضایتمندی زناشوئی مسأله ای است که اخیراً مورد توجه بسیاری از صاحبنظران علوم رفتاری قرار گرفته است و این به علت تأثیری است که بر سلامت و بهزیستی افراد و جامعه دارد. از سوی دیگر میزان رضایت زوجین از زندگی زناشوئی ارتباط مستقیم و تنگاتنگی باشیوه نگرش آنها به ازدواج و زندگی مشترک و افکارو ذهنیات آنها دارد. در تحقیقاتی که بر روی زوجین راضی و ناراضی انجام شده، مشخص شده است که زوجین ناراضی به طور معناداری بیشتر از زوجین راضی تحت تأثیر افکار منفی هستند.(برنشتاین و برنشتاین،1989)

اختلافات زناشوئی بعد از ازدواج ممکن است به دلیل هر یک از عوامل زیرمثل عوامل فرهنگی (دین،مذهب،آداب و رسوم،لباس پوشیدن،زبان،سیاسی، اجتماعی...)

عوامل جسمانی (سن،امور جنسی،وضعیت بدنی،...) عوامل اقتصادی و اشتغال (امورمالی،شغل،کارو خانه...) تحصیلات و صرف اوقات فراغت(تحصیلات،عوامل ذوقی...) عوامل اخلاقی و روانی(خصوصیات اخلاقی،عفاف،هوشَ،استعداد،تربیت فرزندان...) حوادث(مرگ و میر،تصادف،حوادث قهری،ورشکستگی،بیکاری...) اتفاق افتد.

لازم به ذکر است، چنانچه قبل ازازدواج پسر و دختر کاملاً یکدیگر را بشناسند و در مورد عوامل مؤثر در ازدواج هماهنگی داشته باشند اختلافات پس از زناشوئی به حداقل می رسد و موارد آن نیز سطحی و زودگذراست(حسینی بیرجندی،1381).

بر اساس یک پژوهش محققان به این نتیجه رسیدند که ارتباط معکوس و منفی بین میزان رضامندی و تفکرات غیرمنطقی وجود دارد، در واقع هرچه افراد دارای انواع بیشتری از تفکرات غیرمنطقی در زندگی زناشوئی باشند به همان میزان از رضامندی در تمام مقولات و رضامندی عمومی، قدر شناسی،ارتباط کلامی،رضایت جنسی،ورضامندی کلی زناشوئی کاسته می شود.(اسودی وحسینی،1376).

تعدادی از پژوهش ها نشان داده اند که رضامندی از ازدواج با تولد فرزندان روند نزولی می یابد و زنان بیش از مردان آنرا احساس می کنند(سگالین،1370،ص180)

تعهدات مثبت مردان در مورد زنان باعث ایجاد حس رضایت و تقویت حس زنانگی در آنها می شود(مارکز و همکاران،1996) به عقیده زنان ارزش روابط در واقع به معنای میزان رضایتمندی زناشوئی است و درآمد و تحصیلات هم دو عامل دیگر رضایتمندی محسوب می شوند(جیمز،1996).

با عنایت به مطالب ذکر شده، رضایت افراد از ازدواجشان می تواند به دلیل اثربخشی متفاوت سبک های عشق (شهوانی،بازیگرانه، دوستانه،عاقلانه،شیدائی،فداکارانه)می باشد.

چکیده مقاله

چکیده

تقریباَ هرکدام از پرونده های دادگاهها با خشونت خانگی مترتب بوده است.هرچند بیشترین میزان خشونت خانگی طیف وسیعی ازمسائل اقتصادی و فقرخانوادگی را دربرمیگیرد. درواقع بسیاری از خانواده هایی که در معرض خشونت خانگی قراردارند،با مسائل عدیده ای نظیرفقر،سوءاستفاده جسمی و اشکال دیگری از خشونت مواجه اند.(قلی پور،1384) مستندات ومدارک روبه افزایش نشان می دهد که تجربه ی خشونت توسط زنان علاوه برتأثیرمستقیم برسلامتشان، نتایج دیگری برخانواده ها وجوامع قربانیان دارد.سوءاستفاده علاوه براستخوان های شکسته، سوختگی های درجه 3 وسایرآسیب های جسمی، موجب عواقب بهداشت روانی پایدار مانند افسردگی،اقدام به خودکشی و بروز استرس پس از حادثه می شود.(رفیعی فر و پارسی نیا،1380)

با توجه به اهمیت وضعیت سلامت جامعه و زنان و بخصوص در مورد مسائل مطرح شده ، هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر خشونت خانگی در بروز اختلالات روانی نان است.

پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از : 1-پرسشنامه سلامت روان GHQ-28،که هدف آن کشف و شناسایی اختلالات روانی در محیط های مختلف است و 2-پرسشنامه ی خود ساخته ی سنجش خشونت خانگی است که طیفی از خشونت های جسمی تا آزارهای روحی و روانی را در بر میگیرد.

روشهای آماری توصیفی و استنباطی شامل : محاسبه ی میانگین ، واریانس و انحراف استاندارد و ضریب همبستگی پیرسون مورد استفاده قرار گرفت که نتایج آن به شرح ذیل می باشد :

1- بین خشونت خانگی و اختلالات روانی زنان رابطه وجود دارد.

2- بین خشونت خانگی و بروز افسردگی در زنان رابطه وجود دارد.

3- بین خشونت خانگی و بروز اضطراب در زنان رابطه وجود ندارد

4- بین خشونت خانگی و اقدام به خودکشی زنان رابطه وجود دارد.